شعری زیبا از دکتر علی شریعتی..........
نوشته شده توسط : مريم

پريشانم،


چه مي‌خواهي‌ تو از جانم؟!

  
مرا بي ‌آنکه خود خواهم اسير زندگي ‌کردي


خداوندا!


اگر روزي ‌ز عرش خود به زير آيي


لباس فقر پوشي


غرورت را براي ‌تکه ناني


‌به زير پاي‌ نامردان بياندازي‌


و شب آهسته و خسته


تهي‌ دست و زبان بسته


به سوي ‌خانه باز آيي


زمين و آسمان را کفر مي‌گويي


نمي‌گويي؟!


خداوندا!


اگر در روز گرما خيز تابستان

 
تنت بر سايه‌ي ‌ديوار بگشايي


لبت بر کاسه‌ي‌ مسي‌ قير اندود بگذاري


و قدري آن طرف‌تر


عمارت‌هاي ‌مرمرين بيني‌


و اعصابت براي‌ سکه‌اي‌ اين‌سو و آن‌سو در روان باشد


زمين و آسمان را کفر مي‌گويي


نمي‌گويي؟!


خداوندا!


اگر روزي‌ بشر گردي‌


ز حال بندگانت با خبر گردي‌


پشيمان مي‌شوي‌ از قصه خلقت، از اين بودن، از اين بدعت.


خداونا تدو مسئولي.


خداوندا تو مي‌داني‌ که انسان بودن و ماندن


در اين دنيا چه دشوار است،


چه رنجي ‌مي‌کشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است.

 

 





:: بازدید از این مطلب : 1142
|
امتیاز مطلب : 148
|
تعداد امتیازدهندگان : 37
|
مجموع امتیاز : 37
تاریخ انتشار : 22 مهر 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید

/weblog/file/img/m.jpg
امید در تاریخ : 1390/8/16/1 - - گفته است :
دلم میخاد باهاتون صحبت کنم

/commenting/avatars/godme-486912.jpg
آرزو در تاریخ : 1389/9/15/1 - - گفته است :
چه رنجي ميكشد آنكس كه انسان و از احساس سرشار است
زيبا بود
موفق باشي
خوشحال ميشم بهم سر بزني

/weblog/file/img/m.jpg
ابراهیم در تاریخ : 1389/8/22/6 - - گفته است :
سلام خوبی، ببخشید این شعری که نوشتی شاعرش فردی به نام( کارو) است و نمیدونم چرا تازگی ها به نام دکتر شریعتی زدنش. اینها کفر نامه کاروست. توی اینترنت بزن اشعار کارو میبینی البته با فیلتر شکن

/weblog/file/img/m.jpg
saye در تاریخ : 1389/7/23/5 - - گفته است :


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: