اباصالح ........
نوشته شده توسط : مريم

نور چشمانم ، ديده بينايم ، رفتند از دستم
سيل اشك را ، روزها و ماه ها، زدودم ز چشمان نمناكم
تا كه پاسخي بشنوم از سويت!
پس كي ببينم آن ماه تابان رويت؟
بيا و بباران، بر حقيقت جويان ،باران رحمت حق را
اي دوازدهمين گلبرگ گل زهرا!
اي معشوق من !بي تو زندگي نشايد
بي هدايت تو زندگي نبايد.
من پيچكم به ديواري كه تو تكيه گاه آني!
من فداي تو و آن پناه من كه تو باشي!

بيا و بباران ،بر حقيقت جويان ،باران رحمت حق را
اي دوازدهمين گلبرگ گل زهرا!

من پروانه ام به گرد تو
ميثاق عاشقانه ام ميشود تازه هر دم به شوق تو
منا جات همه جمعه هايم فرياد دلتنگي تو!
تا به كي معشوق من ، پنهان بماند ناله هايم در انتظار وصل تو؟

بيا و بباران، بر حقيقت جويان، باران رحمت حق را
اي دوازدهمين گلبرگ گل زهرا!

اي كه ستون استقامت مني
به خدا ! شيرين تر ز شهد عسل براي مني
به دستم دارم اكنون اين كاسه گدايي
پس اباصالح المهدي كجايي؟

بيا و بباران، بر حقيقت جويان، باران رحمت حق را
اي دوازدهمين گلبرگ گل زهرا!

با نگاهي سرورم رحمي بكن برحال من
كه نواي عشق تو دارد طنين در قلب من
در انتظار گرمترين پاسخ ز تو
ميكنم اين شعر را با مهر اشك چشم خود، هديه به تو!!!!!!!!!!

بيا و بباران ،بر حقيقت جويان، باران رحمت حق را
اي دوازدهمين گلبرگ گل زهرا!
_________________
قلب تنها چيزيست كه
شكسته اش هم كار ميكند...





:: بازدید از این مطلب : 339
|
امتیاز مطلب : 138
|
تعداد امتیازدهندگان : 40
|
مجموع امتیاز : 40
تاریخ انتشار : 30 مرداد 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: