كوچه هاي دربه دري. . .
نوشته شده توسط : مريم



زيبا ترين سلام دنيا طلوع عشقه آن را بدون غروبش تقديم تو مي كنم  سلام خداي زيبايي ها خداي خوب من خداي بي كسي هاي من سلام امروز روز ديگري است.

 باز هم تنها پشت شيشه هاي بخار گرفته به تو مي انديشم به راه هاي به تو رسيدن .

امروز آسمان آبي است و خورشيد زيبا و مثل هميشه محبتش را نسار زمينيان مي كند امروز امروز است و من تنهام هنوز تنها هنوز گمشده اي ميان كاغذ پاره ها اندكي كمك مي خواهم اندكي مرحم براي اين دل پاره پاره كه يار و ياوري جز تو ندارد خداي من خداي زيبايي هاي بي همتاي من هنوز در به در كوچه پس كوچه هاي تنهاييم هنوز به تو نرسيده ام هنوز نه .

به هر كجا كه مي روم ، از هر راهي. . .

به بن بستي بزرگ مي خورم بن بستي با ديوار هاي خيلي خيلي بلند و باز  مجبورم برگردم به عقب ، به سر جاي اولم و دوباره راهي برگزينم براي رسيدن به تو

اما

اما خسته ام ، خسته ام از بس به بن بست خورده ام خسته . .

دلم تنگ است تنگ . اما نمي دانم چه بگويم از كجا ،اصلا براي كه بگويم

چون مي دانم گفتن فايده اي ندارد كمك مي خواهم كمك

فقط ذره اي ،اندكي كمك مي دانم كه كمكم مي كني . . .

خدايا تو پاكي و من گنهكار من در سياهيم و تو غرق نوري كمكم كن دلم براي روشنايي تنگ است براي پاك بودن هم . . .

 

 

 

 

 

پايان

 

 

 

 

 

 

 

 






:: بازدید از این مطلب : 580
|
امتیاز مطلب : 84
|
تعداد امتیازدهندگان : 28
|
مجموع امتیاز : 28
تاریخ انتشار : 22 تير 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: