تنهاي من با خدا....
نوشته شده توسط : مريم

سلام سلام خدا جونم سلام مي دونم كه خوبي باز هم مثل هميشه داري چرخ زمان رو با تموم خوب و بدش مي چرخوني مي دونم هميشه خوب مي چرخوني و اين خود ماييم كه گاهي خرابش مي كنيم  .

مي دونم مثل هميشه داري من و ميبيني و بهم لبخند مي زني مي دوني چرا دوست دارم به خاطر اينكه فقط تويي كه حرفام ، دردهام ، تنهايي هام و بي كسي هايم رو مي فهمي فقط تو

نمي دونم شايد چون تو هم مثل من تنهايي يا نه

تو مارو آفريدي و هممونو ميشناسي

در هر حال

من  امروز تنهام باز تنها اومدم تا باهات حرف بزنم پاي اين سجاده با اين دل سياه مي دونم دركم مي كني ولي مي خوام يكم كمكم كني ميشه؟

امروز دنيا داره ميگزره مثل روزاي ديگه چه خوب چه بد

من يه روز ميرم مثل همه چه خوب چه بد ولي ميرم  

اما نمي خوام. ..  

هيچكي نمي فهمه كه دلم مي خواد باهاشون حرف بزنم باهاشون صميمي باشم بهشون بگم چقدر دوستشون دارم چه قدر برام با ارزشن چه قدر وقتي كه نمي بينمشون دلم براشون تنگ ميشه اما. . .

هيچ كس نيست

در نيست

راه نيست

شب نيست

ماه نيست

نه روز و نه آفتاب

ما يا نه من

بيرون زمان ايستاده ام با دشنه تلخي در گرده هايم

اصلا ميدوني چيه خدا

هيچ كس با هيچ كس سخن نميگويد

كه خاموشي

به هزاران زبان در سخن است

در مردگان  خويش

نظر مي بنديم

با طرح خنده يي

و نوبت خود را انتظار مي كشيم بي هيچ خنده اي!!!!!

  ولي آدمات اين جورين نه من

 من خوشحالم

 راه اگر هم نه باشد من مي سازم حتي بدون آسفالت حتي خاكي اگه شب نيست خورشيد نيست مي كشم با مداد رنگي روزگار مي كشم اگر روز نيست تقويمي مينويسم يك تقويم بزرگ ميزنم سر در زمان تا همه ببينند اگه خاموشم با تو روشن خواهم شد اما من خوشحالم چون تو رو دارم چون بزرگترين و مهربون ترين و با ارزش ترين هديه تو رو دارم خدا جون

من هميشه مديونتم چون اگه هديه اي رو كه دادي نبود نميدونم چي مي شد

نميدونم و دوست هم ندارم كه بدونم . . .

براي عزيزي كه داره مي خونه:

اون هديه اي كه گفتم زندگيه ، عشقه ، ايمانه ، سجاده است و

مادره

مرواريد سفيده بي خال.

اين هديه،  پدر است

دنياي خستگي ناپذيرو صبوري ، دنياي محبت و دوستي و دست هاي پينه داره با عشقشه .

و اين هديه تويي تويي خداي من و من تلاش مي كنم به تو برسم

كاش همه برسند و قدر اين هديه را بدانند كه قدر دانيش باز هم براي خودشان است خودشان

اي كاش . . .

 كمكشان كن يا لااقل يادشان بده هميشه منتظر آسانسور نباشند بهشون ياد بده كه پله پله بالا رفتن بهتره تا . . .

دوست دارم خداي من خيلي دوست دارم چون خودت يادم دادي دوست بدارم و كمكم كن تا جايي كه مي تونم كمك كنم به آدمايي كه دوست دارن به تو برسن كه لااقل من هم باهاشون يه روزي يه جايي به تو برسم

كمكم كن. . . كمكمون كن  .

چون ما جز تو كسي رو نداريم. . . . . .

دوستت دارم خداي من . . .

 

پايان





:: بازدید از این مطلب : 468
|
امتیاز مطلب : 84
|
تعداد امتیازدهندگان : 28
|
مجموع امتیاز : 28
تاریخ انتشار : 21 تير 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: